مصادیق اساسی حق، در دار دنیا قابل تشخیص اند.(927 مجموع کلمات موجود در متن) (3374 بار مطالعه شده است) 
«مصادیق اساسی حق، در دار دنیا قابل تشخیص اند.»
پیوست جزوه ی سوم در نقد بحث حق و باطل استاد کدیور
برای گرفتن نسخهی PDF لطفاً
اینجا
را کلیک کنید
پیرو نوشته ی توزیع شده در موضوع حق و باطل، بخشهای دیگری از مطالب آخرین جلسه ی پیش از تعطیلات آقای دکتر کدیور (21 تیر 86) مورد بررسی قرار میگیرند.
ایشان سه مصداق از مصادیق روشننشدن حق در دنیا را به شرح ذیل بیان کردهاند:
1. مناظرات بینتیجه:
«... در طول تاریخ هم مناظرات فراوانی صورت گرفته که طرفین بر موضع خودشان باقی ماندند و هنوز یک طرف میگوید من حقم و طرف مقابل هم میگوید من حقم....»
«... بیان از من نیست؛ لفظ قرآن کریم است. میگوید اینها که با هم اختلاف میکنند و هیچکدام حرف یکدیگر را نمیپذیرند، من در آخرت برایشان حق را واضح خواهم کرد. پس کدام حقی در آخرت معلوم میشود؟ حقی که در آن اختلاف میشود و هیچیک از افراد جدل حرف دیگری را نمیپذیرند. الان، همین مثالی که برای شما زدم. آیا شما خودتان به افرادی برخورد نکردهاید که سخن شما را نمیپذیرند؟ شما برخورد کردید یا نکردید؟ فراوان. چه کارشان کنیم؟ تو میگویی تو بر حق نیستی؛ او هم میگوید من برحقم. چه کنیم؟...»
«... پس به لحاظ ... حق قابل دستیابی شد. اگر نزاع شد، انکار صورت گرفت، هیچیک از طرفین نپذیرفتند، میگوییم در آخرت مشخص میشود. چرا در دنیا نمیشود؟ برای اینکه من یک نظری دارم، شما هم یک نظری داری. قرار نیست من به شما زور بگویم، قرار نیست شما به من زور بگویید. من استدلالم را میکنم، شما هم استدلالتان را میفرمایید. وقتی شما نظر مرا نپذیرفتید، من هم نظر شما را نپذیرفتم، میشود تکافؤ ادله. یعنی دو تا دلیل هم کفو اند. ... مراد از تکافؤ ادله یعنی اینکه من زورم نمیرسد شما را قانع کنم. شما هم زورتان نمیرسد مرا قانع کنید. اینجا چه کار میکنیم؟ میگوییم ان شاء الله در آخرت. آنجا دیگر قابل انکار هم نیست. قابل روایت متفاوت هم نیست....»
«... آیا ما به حق میتوانیم برسیم؟ پاسخ من صریحاً مثبت است. بله؛ شخصاً به حق میتوان واصل شد. پس آخرت چی؟ وقتی شما حرف مرا نمیپذیرید، من هم حرف شما را نمیپذیرم.»
2. به حق نرسیدن افراد فداکار:
«... اما از آن سو؛ وقتی که میبینیم افراد کمی هم نیستند؛ افراد فداکاری هم هستند که به حق واصل نشدهاند و ادعای حقانیت هم میکنند؛ اینها برایشان کجا مشخص میشود؟ من حق را یافتهام ولی او از من نمیپذیرد که من حق هستم....»
3. ارائه ی دو گزارش مختلف از یک جلسه:
«... یک زمانی در یک بحث علمی بحث میکردیم، مناظره میکردیم. اتفاقاً بزرگتری هم ناظر بود. هرکدام از ما میگفتیم که من برنده شدم. آن بزرگواری هم که ناظر بود، حق را به یک طرف میداد اما بیانش طوری بود که دوست من برداشت دیگری از سخن او میکرد. این جریان برای قدیم نیست. مال بیست سال پیش نیست. برای یکی دو سال پیش است. از جلسه ی واحد علمی دو گزارش مختلف میآمد. این جور حقها را من دارم ذکر میکنم. بعد اینجا که میگویم این حق در دنیا معلوم نمیشود، مثل این است.»
درباره ی صحبتهای آقای دکتر چند نکته را باید مد نظر داشت:
1. صرف اینکه در یک مناظره به ظاهر هیچیک از طرفین سخنان طرف مقابل را نپذیرد، دلیلی بر روشننشدن حق در دنیا نیست؛ چه بسیار مناظراتی که یکی از طرفین به حقانیت سخنان طرف مقابل خود پی برده است ولی متعصبانه، با مغلطه و... همچنان به انکار پرداخته است. به بیان دیگر اینکه در پایان مناظره هر یک از طرفین حرف خود را تکرار کنند نشانة تکافؤ ادله نیست؛
2. حتی اگر واقعاً در یک مناظره هیچیک از طرفین به حقانیت سخنان طرف مقابل نرسد و واقعاً مناظره مصداقی از تکافؤ ادله گردد، اینگونه نیست که به دلیل تکافؤ ادله هر یک از طرفین مجاز باشند بر اعتقاد خود باقی بمانند و در مقابل خدا به دلیل کوتاهی در شناختن حق مسئول نباشند. همانطور که در نوشته ی اول نیز گفته شد، خدای متعال مصادیق مهم حق را در دنیا قابل شناسایی قرار داده است و برای غالب افراد نسبت به آنها اتمام حجت شده است و صرف یک مناظره این اتمام حجت را مخدوش نمیکند؛
3. ادعای اینکه بسیاری افراد فداکار به حق نرسیدهاند نیز ادعایی است که تشخیص مصادیق آن ممکن نیست و برای ما و جامعه ی ما کارایی ندارد. بلی؛ اگر کسی «مستضعف فکری» باشد، ممکن است به حق نرسد و در این نرسیدن نیز مؤاخذه نشود؛ ولی در این جامعه، با وجود تفکرات مختلف آیا افراد به حکم عقل خویش به تحقیق و بررسی در جستوجوی حق موظف نیستند؟ آیا در این شرایط کسی میتواند ادعا کند که با حق مواجههای نداشتهام؟ کسی که جویای حق باشد و در مسیر درست تلاش کند بنا به وعده ی الهی مشمول روشنگری خدا خواهد شد. «... حداقل افرادی هستند که امکان وصولشان به حق می رود. والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. این معنایش این است: اگر کسی در راه ما بکوشد، ما حتماً راه را بهش نشان میدهیم. حق را بهش نشان میدهیم و حق دستیافتنی هست....»
4. وجود دو گزارش بشری از یک جلسه که با بسیاری خصوصیات بشری (مثل بدفهمی، غرض، تعصب و...) ممکن است عجین باشد، نمیتواند شاهدی بر قابل تشخیصنبودن حق در دنیا باشد. روشنگری الهی در مورد مصادیق مهم حق با این مثال قابل قیاس نیست و مصادیق اساسی حق در این دنیا قابل تشخیص است.
|