نقد امامتپژوهی [دکتر محسن] کدیور (بخش پنجم)(1088 مجموع کلمات موجود در متن) (3385 بار مطالعه شده است) 
نقد امامتپژوهی [دکتر محسن] کدیور (بخش پنجم)
بهزاد حمیدیه
روزنامهی رسالت شماره 6051، سهشنبه 12 دی 85
نقد مقالهی « قرائت فراموش شده»؛ بازخوانی نظریهی «علمای ابرار» ، تلقی اولی اسلام شیعی از اصل«امامت»
فصلنامه مدرسه، سال اول، شماره سوم، اردیبهشت 85
برای گرفتن نسخهی PDF لطفاً
اینجا
را کلیک کنید
حال به بررسى انتقادى دومین شاهد از سه شاهد دکتر محسن کدیور بر غلبهی «رویکرد بشرى به امامت» در قرون اولیهی تشیع مىپردازیم.
شاهد دوم
محمدباقر بن محمد اکمل معروف به وحید بهبهانى (متوفى 1205) مؤسس مکتب اصولى متأخر، به گزارش دکتر کدیور، در الفوائد الرجالیه (فائده دوم، ص38) و التعلیقة على منهجالمقال (ص21) مبنایى را مطرح مىکند که متأخرین مکرراً مورد استناد قرار مىدهند. نتایج آقاى محسن کدیور از عبارت وحید بهبهانی، چنین است:
1- «قدما (عالمان شیعى تا اواسط قرن پنجم) دربارهی ائمه به گونهاى متفاوت مىاندیشیدند ... آنان اعتقاد فراتر از حدى را که خود باور داشتند، ارتفاع در مذهب و غلو مىشمردند.»
2- «نمایندگان تشیع در قرون نخستین یعنى قدما کسانى بودند که تجاوز از حد معینى را در اوصاف ائمه مجاز نمىشمردهاند ... این اندیشه در دوران خود، اندیشهی غالب بوده است.»
3- «مشایخ قم ... و احمدبن حسین بغدادی، مشهور به ابن غضائرى (متوفى 450) از جمله منتقدان به جریان فرابشرى صفات ائمه بودهاند.»
4- «محورهاى اختلاف در صفات ائمه به گزارش وحید عبارت بوده است از: عصمت ائمه، عدم امکان صدور سهو، تفویض امور به ائمه، معجزات، امور خلاف عادت، منزه بودن ایشان از بسیارى نواقص، علم غیب و قدرت ائمه، فصل مشترک تمامى محورهاى یاد شده شئون فرابشرى ائمه است.»
5- «صفت عصمت در گزارش وحید در زمرهی صفات اختلافى ائمه نیست. او مرتبهی نازلى از عصمت را جزء اعتقادات قدما دانسته است. آیا عصمت مقول به تشکیک و ذومراتب است؟ ... آن-چنان که در شاهد سوم خواهد آمد این نکته در گزارش وحید، صائب به نظر نمىرسد و اختلاف اصحاب، صفت یاد شده را نیز در بر مىگرفته است.»
6- «وحید، باور قدما را نمىپسندد و به شیوهی مشهور شیعه در هزارهی اخیر در حوزهی صفات ائمه مىاندیشیده است.»
رویکرد انتقادی
ابتدا به سراغ عبارات اصلى مرحوم وحید بهبهانى مىرویم. میرزا محمدبن على استرآبادی، (متوفى 1028)، کتابى به نام منهجالمقال فى تحقیق احوال الرجال نگاشته بود که به الرجال الکبیر معروف است. مرحوم محمدباقر بن محمد اکمل، معروف به وحید بهبهانی، تعلیقهاى تحت عنوان الفوائد الرجالیه در مقدمهی این اثر افزود که جایگاه مهمى در میان رجالیون یافت. منهجالمقال همراه با این مقدمه در سه جلد به تحلیل مؤسسهی آل البیت لإحیاء التراث به سال 1422 قمرى به چاپ رسیده است.
فائدهی دوم از الفوائد الرجالیه، در بیان دستهاى از اصطلاحات متداول در فن رجال است و مرحوم وحید بهبهانى طى آن، اصطلاحات چندى را مورد بحث قرار مىدهد تا به اصطلاح «اهل الطیارة و اهل الارتفاع» مىرسد و مراد از آن را غالى بودن مىداند، آنگاه مىنویسد:
«إعلم أن الظاهر أن کثیراً من القداماء سیما القمیین منهم و الغضائرى کانوا یعتقدون للأئمة علیهم-السلام منزلة خاصة من الرفعة و الجلالة و مرتبة معینة من العصمة و الکمال بحسب اجتهادهم و رأیهم و ماکانوا یجوزون التعدى عنها و کانوا یعدون التعدى ارتفاعاً و غلوا على حسب معتقدهم حتى أنهم جعلوا مثل نفى السهو عنهم غلوا بل ربما جعلوا مطلق التفویض إلیهم أو التفویض الذى اختلف فیه کما سنذکر أو المبالغة فى معجزاتهم و نقل العجائب من خوارق العادات عنهم أو الإغراق فى شأنهم و إجلالهم و تنزییهم عن کثیر من النقائص و إظهار کثیر قدره لهم و ذکر علمهم بمکنونات السماء و الأرض ارتفاعاً أو مورثاً للتهمة به سیما بجهة أن الغلاة کانوا مختفین فى الشیعة مخلوطین بهم مدلسین. و بالجملة الظاهر أن القدماء کانوا مختلفین فى المسائل الاصولیة ایضاً فربما کان شىء عند بعضهم فاسداً أو کفراً أو غلواً أو تفویضاً أو جبراً أو تشبهاً أو غیر ذلک و کان عند آخر مما یجب اعتقاده او لا هذا و لا ذاک و ربما کان منشأ جرحهم بالأمور المذکورة وجدان الروایة الظاهرة فیها منهم کما أشرنا آنفاً أو إدعاء أرباب المذاهب کونه منهم أو روایتهم عنه و ربما کان المنشأ روایتهم المناکیر عنه الى غیر ذلک. فعلى هذا ربما یحصل التأمل فى جرحهم بامثال الأمور المذکورة. و مما ینبه على ما ذکرنا ملاحظة ما سیذکر فى تراجم کثیرة مثل تجرمة إبراهیم بن هاشم و احمد بن محمد بن نوح ... و غیرذلک. و سیجیء فى إبراهیم بن عمر و غیره ضعف تضعیفات الغضائرى فلاحظ. و فى إبراهیم بن اسحاق وسهل بن زیاد ضعف تضعیف احمد بن محمد بن عیسى مضافاً الى غیرهما من التراجم فتأمل. ثم اعلم أنه و الغضائرى ربما ینسبان الراوى الى الکذب و وضع الحدیث ایضاً بعد ما نسباه الى الغلو و کأنه لروایة ما یدل علیه و لا یخفى ما فیه و ربما کان غیرهما ایضاً کذلک فتأمل.»
حال به بررسى نتایج جناب دکتر کدیور مىپردازیم:
1- جناب دکتر کدیور، به عنوان اولین نتیجه، چنین اظهار نظر کردهاند که: «قدما (عالمان شیعى تا اواسط قرن پنجم) دربارهی ائمه به گونهاى متفاوت مىاندیشیدند.» تفاوت مزبور، میان اندیشهی قدما با اندیشهی امروزین شیعه که دکتر کدیور، در نتیجهی شمارهی چهارم خود، در پى تطبیق آن بر تفاوت میان «قرائت بشری» با «قرائت فرابشری» مىباشد، به گونهی خاصى در الفوائد الرجالیه بیان شده است. آنچه مرحوم آیتالله وحید بهبهانى گزارش کرده، اضطراب و تعارض و عدم وحدت رویه میان قدما در مورد ائمه است. تعارض الاقوال در میان قدما، هرچند، متفاوت با اتحاد الاقوال، در جامعهی متأخر شیعه است، اما با سخن دکتر کدیور، مبنى بر شیوع یا حاکمیت «قرائت بشری» در نزد قدما همخوان و سازگار نیست. اگر قدما اعتقاد فراتر از حدى را که خود بر اساس اجتهاد خویش باور داشتند، ارتفاع در مذهب و غلو مىشمردند، دو امر محتمل است و باید بررسى نمود که کدامیک با واقعیت تاریخى منطبق بوده است:
- حد مورد اعتقادشان با تمییز صفات بشرى از صفات فرابشرى تعیین مىشده و آنان تمام یا اکثر صفات فرابشرى را اصولاً به جهت فرابشرى بودنشان کنار مىگذاردهاند.
- حد مورد اعتقاد قدما، به جهت اختلاف اجتهادهایشان، فاقد هرگونه اشتراک یا توافق عمومى است تا بتوان قدما را داراى یک وحدت رویهی عام شمرد.
اگر شق اول، فاقد شاهد موثقى است و شق دوم به شواهدى که پیش از این، در شمارههاى قبلى مورد اشاره واقع شدند تقویت مىشود، باید چنین نتیجه گرفت که جناب آقاى محسن کدیور، به ترجیح مرجوح بر راجح مبادرت ورزیدهاند. در واقع، مىتوان به لحاظ منطقی، نارسایى «أخذ ما بالعرض مکان بالذات» را در استدلالات جناب دکتر کدیور تشخیص داد، زیرا ایشان به جاى آنکه تفاوت قدما با متأخرین را در عدم اتحاد رأى و اندیشه راجع به صفات «فرابشری» بشمارند، آنرا عبارت از اتحاد در نفى صفات «فرابشری» دانستهاند.
بررسى انتقادى نتایج بعدى دکتر کدیور را در شمارهی بعد مشاهده خواهید فرمود.
|